واژگان محلی دشتی
نِیره :وسیله ای ساخته شده از پوست بز،که برای تهیه دوغ،ماست را در درون آن می ریختند وپس ازمدتی جنباندن به دوغ تبدیل می شده است.
*بکرک :وسیله ای چوبی یا آهنی که برای برداشتن آب از داخل چاه استفاده می کردند.
*کِلور:وسیله ای آهنی به شکل چنگال،با این تفاوت که دندانه های آن خمیده تر بوده وبرای درآوردن دول آبی یا قوطی های حمل آب که در چاه می افتادند وهیچ وسیله ای برای درآوردن آنها وجود نداشته،استفاده می کردند.
*بُسُر یا لوکه :بسر تختی است که پایه های آن از چوب درخت کناریا گز(داردوچملی)بوده واز تعدادی گُرد نخل که برای راست شدن(یکنواخت)آنها را چند روزی درآب می گذاشتند سپس آنها را با هم گره می زدند وبرروی پایه ها می گذاشتند ودر فصل تابستان که کولر گازیی در منطقه وجود نداشته یا اگر بوده درحد یکی دوتا،استفاده می کردند.
*برسوزک :ترش کردن
*ماه پیرو یا خوی گیرک :عنکبوت
*زرک :آرام کردن
*ساچل :خسته شدن،ناتوان بودن
*ارکو :نانی که ابتدا آن را برشته می کردند سپس نان ها را بر روی آن می گذاشتند و برروی توه می زدند تا اینکه نان پخته شود.
*ری اوک :روده
*کاتخ :خورشت
*نِبِیه :خسیس بودن
*بی لی سوک :پرستو
*گول:دروغ
*کویک :داد وفریاد
*بچَخ :به دویدن گویند
*مُوتُو :نوعی غذای محلی(نوعی ماهی کوچک که آنرا خشک می کنند سپس استفاده می شود)
*اشکو شدن :دستپاچه شدن
*اُمار:صحیح بودن
*پَرچَل :کثیف
*جوتی :نوعی کفش